چطور می‌توان افراد را از مطالب خارج از آگاهی‌شان آگاه کرد؟

اگر معتقد هستیم که افکار و احساسات ناخودآگاه ما موجب رنج خودآگاه می‌شوند، باید به آنها دسترسی پیدا کنیم اما سوال این است، چگونه دسترسی به مواد ناخودآگاه، شبیه سفر به قلمروی ناشناخته، بدون داشتن نقشه است؟ حتی اگر نقشه هم داشتیم احتمالاً قادر به فهمیدن یافته‌هایمان نبودیم، زیرا ذهن ناخودآگاه و ذهن خودآگاه به واسطه دارا بودن انواع متفاوتی از فرایندهای ذهنی از یکدیگر متمایز می‌شوند.

ذهن ناخودآگاه توسط آن چه که آنرا فرایند اولیه می نامیم، اداره می‌شود که فرایندی خطی و غیر کلامی (مثل رویاها) است، در حالیکه ذهن خودآگاه توسط فرایند ثانویه (مثل فکر خودآگاه) خطی و کلامی است، کنترل می‌شود. [۱۵] در نتیجه به منظور فهم افکار و احساسات ناخودآگاه باید آنها را به شکل قابل درک برای ذهن خودآگاه ترجمه کنیم. این کار را با کلمات انجام می‌دهیم. کلمات، وسیله نقلیه از ذهن ناخودآگاه به ذهن خودآگاه هستند. کلمات را می توان مانند قایقی تصور کرد که اندیشه ها را بین قسمت‌های خودآگاه و ناخودآگاه ذهن می برد. همه ما این تجربه را داشته‌ایم که وقتی از کلمه‌ای برای شکل دادن به یک فکر نوظهور استفاده می کنیم، اغلب یک تجربه "آهان، فهمیدم" داریم. این امر بسیار مفید است و می‌تواند باعث کاهش اضطراب شود. زمانی که ما برای توصیف یک فکر با احساس کلمه ای در اختیار داریم، می‌توانیم در مورد آن صحبت کنیم، آن را در معرض موشکافی خودآگاهانه قرار دهیم و با استفاده از آن به درک کامل تری از خودمان برسیم.