تا چه اندازه خطاهای فکری خود را می‌شناسید؟
- ذهن‌خوانی :
فکر می‌کنید، بدون شواهد کافی می‌دانید که دیگران به چه چیزی فکر می‌کنند. مثل: ”جواب سلامم را نداد، پس حتما از دست من ناراحت است.
- پیش‌گویی منفی:
پیش بینی می‌کنید که حوادث آینده، بد از آب در می‌آیند یا این که خطرات زیادی شما را تهدید می‌کند. مثل : ”در امتحان شکست می‌خورم” یا ”کاری گیر من نخواهد آمد”.
- فاجعه‌سازی:
معتقد هستید هر چه اتفاق افتاده یا خواهد افتاد به شدت افتضاح، ناخوشایند و غیر قابل تحمل است. مثل : ”افتضاح می‌شود اگر ...”.
- برچسب زدن:
به خودتان یا دیگران، صفات کلی و منفی نسبت می‌دهید. مثل: ”من آدم بدبختی هستم” یا من آدم بی‌ارزشی هستم”.
- نادیده گرفتن جنبه‌های مثبت:
مدعی هستید که کارهای مثبت خودتان یا دیگران پیش پا افتاده و ناچیز هستند. مثل: ”این کار از عهده همه بر می‌آید” یا ”این که کار مهمی نیست”.
- فیلتر منفی:
تقریبا همیشه جنبه‌های منفی را می‌بینید و به جنبه‌های مثبت توجه نمی‌کنید. مثل: ”هیچ کس مرا دوست ندارد”.
- تعمیم افراطی:
بر پایه یک حادثه، الگوهای کلی منفی را استنباط می‌کنید. مثل: ”این اتفاق همیشه برای من می‌افتد” یا ”در همه کارها شکست می‌خورم”.
- تفکر دوقطبی :
به وقایع پیرامون و انسان‌های اطراف با دید همه یا هیچ نگاه می‌کنید. مثل : ”همه مرا طرد می‌کنند” یا همه وقتم تلف شد“.
- باید اندیشی:
به جای این که حوادث را بر پایه چیزی که هستند ارزیابی کنید. بیشتر آن‌ها را بر اساس چیزی که باید باشند، تفسیر می‌کنید. مثل: ”باید کارم را خوب انجام بدهم” یا ”باید او را قانع کنم”.
- شخصی‌سازی:
علت بروز حوادث منفی را به خودتان نسبت می‌دهید و سهم دیگران را در بروز مشکل نادیده می‌گیرید. مثل : ”ازدواجم بهم خورد، چون من مقصر بودم”.
- سرزنش‌گری:
دیگران را علت مشکلات و احساسات منفی خود می‌دانید و از طرفی مسئولیت تغییر رفتارتان را نیز فراموش می‌کنید. مثل : ”دیگران باعث عصبانیت من می‌شوند” یا ”دیگران باعث و بانی همه مشکلات من هستند”.
- مقایسه‌های ناعادلانه:
حوادث را طبق معیار‌های ناعادلانه تفسیر می‌کنید. خودتان را با کسانی مقایسه می‌کنید که از شما برترند و به این نتیجه می‌رسید که آدم حقیری هستید. مثل : ”او خیلی موفق‌تر از من است” یا ”شاگرد اول کلاس در امتحان خیلی بهتر از من عمل کرد”.
- تاسف‌گرایی:
به جای اینکه در حال حاضر به کاری فکر کنید که از دستتان برمی‌آید، بیشتر به این مسئله می‌اندیشید که ای کاش در گذشته بهتر عمل می‌کردید. مثل: ”اگر تلاش کرده بودم، شغل بهتری پیدا می‌کردم” یا ”ای کاش این حرف را نمی‌زدم”.
- چی می‌شد اگر:
دائم از خودتان سوال می‌کنید چی می‌شود اگر چنین اتفاقی بیفتد و با هیچ جوابی راضی نمی‌شوید. مثل: ”حرف شما درست است، اما چی می‌شود اگر مضطرب شوم؟” یا ”چی می‌شود اگر نفسم در سینه حبس شود؟”
- استدلال هیجانی:
از احساسات خود برای تفسیر واقعیت استفاده می‌کنید. مثل: ”چون دلم شور میزند، پس اتفاق ناگواری می‌افتد."